ورزش در صورتی مؤثر واقع میشود که سلامتی و تندرستی و بهداشت روانی را با خود به ارمغان بیاورد. ورزش باید متعادل و بدور از هر گونه افراط و تفریط در انجام تمرینات و به طور مستمر باشد. الکسیس کارل میگوید: «زیادهروی در تغذیه و افراط در ورزش از رشد روانی جلوگیری مینماید و با حذف تلاشهای عضلانی در زندگی روزانه، بدون آن که خود متوجه باشیم سیستمهای عصبی احشایی را به تمرینهایی که برای حفظ تعادل محیط داخلی لازم است، محروم ساختهایم.»
افراط در ورزش و فشارآوردن به خود همراه با هیجانات شدید، خطرات مرگبار و عارضههای قلبی ـ عروقی زیادی دارد. اینگونه ورزشهای نامناسب اتفاقات تأسفباری را در سرتاسر جهان از خود به جای میگذارد؛ که به عنوان مثال به مرگ ناگهانی «جیم فیکس» دونده دو ماراتن و نویسندة کتاب پرفروش «کتاب کامل دویدن» در سال 1991م میتوان اشاره کرد. امروزه فوتبال به مرگبارترین ورزشها تبدیل شده است، که اخبار تکاندهندة مرگ بازیکنان فوتبال ـ در اثر ایست قلبی ـ هر از چند گاهی مخابره میشود. نقطه اوج این اخبار که جهان را تکان داد، مرگ «مارک ویونفو» مهاجم تیم ملی فوتبال کامرون در سال 2003 بود. که تنها مابین مرگ ویونفو تا مرگ «هوگوچونا» در تیرماه 1384، هفت نفر از این بازیکنان جوان به کام مرگ کشیده شدهاند
شکستهای مکرر، مورد انتقاد قرار گرفتن، تقلید از الگوهای ضعیف، ارتباط منفی و ناسالم با همسالان و همگنان و فشارهای درونی و بیرونی برای پیشرفت، زمینههای مساعدی را برای ناهنجاریهای روانی و کاهش اعتماد به نفس ایجاد میکنند. همچنین طرز نگرش و رفتار اولیا و مربیان ورزش، تأثیر عمیقی بر نوع و مقدار شرکت فرزندان آنها، مقدار لذت بردن از فعالیت ورزشی، کسب ارزشها و مهارتها، پذیرش و تحمل استرسها و ادراک و تعبیر آنها از پیشرفت، موفقیت و شکست، توقعات و تواناییها میگذارد. برخی از اولیا با داشتن انتظارات و توقعات افراطی سبب استرس و اضطراب در کودکان میشوند، و به جای کمک به پیشرفت آنها جلوی این پیشرفت را میگیرند.(وایزورزشهای رقابتی شدید در سطوح بالا اضطرابزا است، و انجمن بینالمللی ورزش (ISSP) توصیه میکند، برای سلامتی و بهداشت روانی بیشتر، فعالیتهای غیر رقابتی ترجیح داده میشود؛ ولی اگر انجام مسابقه موردنظر باشد، باید از هیجانات ناشی از آن و برخوردهای غیراخلاقی پرهیز گردد. و فعالیتهای بدنی انتخاب شده برای افراد، باید خوشایند و رضایتبخش باشد؛ (برجر و اوئن، 1988) چرا که لذت بردن از ورزش تداوم آن را افزایش میدهد.
تمرین مستمر و زمانبندی شده، میتواند اثری مثبت بر حالتهای روحی داشته و اضطراب را در افراد عادی کاهش دهد؛ در حالی که تمرین شدید و متوالی ممکن است به خستگی، اضطراب و افسردگی منتهی شود (دیشمن، 1988). همچنین تأثیر دویدن سبک و دویدن سنگین در مسافتهای کوتاه و طولانی بررسی شد، و معلوم گردید که دویدن شدید در دورههای کوتاه استرس را افزایش میدهد، ولی مسافتهای طولانی باعث انگیختگی روحی و نشاطی افراد میگردد. (کِر، وَندن، و وُلین برگ، 1997)
? سخن آخر اینکه، اگر به هیچ وجه فرصت کافی برای ورزش کردن نداریم، روزانه حداقل ده تا پانزده دقیقه به حرکات کششی و نرمش کردن بپردازیم، تا از این نعمت و آثار فوقالعاده آن محروم نمانیم.